عصر جمعه

یه عصر جمعه...

همه رفتن بیرون...

کم کم خورشید هم داره عروب می کنه....

چراغ ها را خاموش کردم و توی تاریکی نشستم...

با خودم می گم همه الان دارن دعای سمات می خونن...

ولی من...

یه لیوان قهوه تلخ درست کردم و نشستم آهنگ گوش می کنم....

فریدون فروغی....محسن چاووشی...احسان خواجه امیری...جیپسی کینگ....

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

خیلی کارای مفیدی میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد